بقلم / الاستاذ ئالان رسول
شيخي الاستاذ الحاج الملا محمد البداقي : ولد سنة (1297هـ . ش- 1340هـ - ق ) ،في قرية (ئاتابلاغ ) ، من منطقة (بوكان ) ، وبدأ بالدراسة سنة (1925م ) ، وأخذ العلم على يد عدد من مشايخ عصره منهم العلامة البالكي وأخذ على يده الاجازة العلمية سنة ( 1329هـ. ش –1377هـ - ق -1950 م ) ، وهو لم يزل في خدمة العلم واهله حتى انتقل إلى رحمة الله (4/2/2010) يو م الأثنين(26/بهمن/1388هـ.ش)، وأخذ عنه الاجازة اكثر من مأة من طلاب العلم ، وتمسك بالطريقة النقشبندية سنة (1335هـ .ش – 1956م ) ، على يد الشيخ محمد عثمان سراج الدين النقشبندي في بيارة الشريفة.
وترك خلفه مدرسة صلاح الدين الأيوبي للعلوم الشرعية، وهي بحمدالله ما زالت على نهجه، ومدرّسوها من تلاميذه، وعلى رأسهم الأستاذ السيد سليمان الوازي، ويصل عدد الطلاب فيها حوالى 60 طالبا.
ومن مألفاته:1. القول الواضح فی التوسل بالرجل الصالح، ۲. چراغ چهار راه پیچیده، 3.الحواشي على الألطاف الإلهیه، ۴. الحواشي على شرح جمع الجوامع للمحلي، ۵. الحواشي على تحفةالمحتاج لابن حجر،۶. وقام بترحمة رسالة( موافقت بين شريعت و طريقت) لشخيه العلامة الملا محمّدباقر البالكي رحمه الله من الفارسية إلى العربية تحت عنوان "التوفيق بين الشريعة و الطريقة"، وهي مطبوعة بلبنان.
شرح حال دانشمند ربّاني خيرالحاج ماموستا ملا محمّد بداقي
استاد عميد و اختر پرتو افشان آسمان فقاهت، رئيس العلماء كردستان حاج ماموستا ملا محمد بُداقي به سال 1297 هجري خورشيدي در آبادي " آتا بلاغي" از توابع شهرستان "مهاباد"، ديده به كيهان گشود. هنوز چند ماهي از ميلاد مسعودش، سپري نگشته بود كه اَبَوي اين فرزانۀ فرهمند "كاك عبدالله" رخت به سراي آخرت كشيد و مشيّت خالق كائنات، تربيت حسنهی وي را به مادر وفادار و سوگوارش، اِحاله نمود. ديري نپاييد كه مادر ارجمندش به منظور ادامه حيات خويش به همراه يگانه فرزندش قصد عزيمت به ديار "لاجان" نمودند و در روستاي "گردگسپيان" از توابع "پيرانشهر" سكنی گزيدند. سپس اين شمع محفل آرا و مكتب افروز به منظور تعلّم مقدمات دانشهاي بايستهی آييني در حجرهي همان روستا شروع به تحصيل نمودند. بسي به طول نيانجاميد كه به بركت نبوغ ستودني و ذكاوت زائد الوصفش در مسير معارف اندوزي، آيندهاي درخشان را به ارج نهندگان علوم ديني، نويد داد و تعجب استاد فرزانه شادروان "ملا احمد پور عثمان" را نيز برانگيخت. بروز هوش سرشار و استعداد نظير ناپذيرش باعث شد كه علامهی عاليمقام و همايون رفتار، رخصت دهند تا اين خوشه چين مستعد در محضر مشحون از افاضات وي، زانوي تلمُّذ زَننَد وتمام كتابهاي مقدماتي را نزد ايشان فرا گيرند. شايان اذعان است كه اين طلبهي مرضيةالسجايا و سالك طريقت نقشبندي بعد از فراگيري كتاب حائز اهميت و گرانسنگ "ملا جامي" از محضر كاك ابراهيم در روستاي "انديزه" به روستاي "سيلوه"، سفر كرد تا ديگر كتب علوم عقلي و اعتقادي را از عارفِ نام آور دوران، "ملا سيد حسن واژي" فراگرفته و به ذهن وقاد خود بسپارد. پس از آن، انديشهی اشراف بر ما يحتوي "مطول تفتازاني" طلبهی علم طلب را به دهستان "پسوه" گسيل ميدارد كه با ارتزاق از سماط اطلاعات دانشمند فقيه ملا "ساڵح جۆڵهمێرگی" بر انديشهی مذكور هم كسوت عمل بپوشانند همچنين اشتياق به تجميع آموزههاي بيشتر سبب ميگردد تا به اتفاق يار ديرين و رفيق شفيقش، "شهيد ماموستا ملا يوسف فتاحي گرگولي" را ه منتهي به كشور عراق را در پيش گيرند و كتاب وزينمايهی"گلنبوي برهان" را در خدمت منطق دانِ يگانه و فريد زمانه زنده ياد "ملا صالح اختتري" كما ينبغي بخوانند. مضافاً اينكه مُعَظَّمٌ له بار ديگر در راستاي تتمهی تحصيلي و نيل به علّو درجات علمي برآن ميشود كه آرزوي تشرُّف به آستانِ بلند دُرّ نادر روزگار،"ماموستا ملا محمد باقر" را در سر بپرورانند كه در روستايي موسوم به «بالك» در حومهی شهرستان مريوان سُكنی گزيده بود. سرانجام اين آرزوي فرخنده هم بر آورد ميشود و ايشان توفيق مييابند با جدِّ بليغ، كليهی علوم عالي را كما هو حقُّه از محضر آن شُهرهی آفاق بياموزند. و بعد از اخذ اجازه نامه از دست آن وحيد دهر و دريافت اجازه نامهی ثاني از مرشد فروزان ضميرش «حضرت شيخ محمّدعثمان سراجالدين ثاني»ـ قُدَّس سّرهُ المنير ـ با انگيزۀ ارشاد و تدريس تعاليم ديني به اقليم خويش بازگشته و در قريهاي از قُراي شهرستان "نقده" به نام «آرنا» به تكاليف خود مبادرت ورزيدند. بي درنگ، طلاب معارف ديني از جاي جاي كردستان عزيز به محضر پُرفيضشان شتافته و به يُمنِ ريزه چيني از خوانِ دانشهاي مُشاراليه طريق ترقي پيمودهاند.
اين فرهيختۀ عظيمالشأن و محمودة الخصائل بعد از اقامتي كوتاه در روستاي "انديزه" به اقتضاي رسم معهود عُلماء، آبادي «شيلم جاران» را به مدت سه دهه به زيور وجود ذيقيمت خويش، مزين ساختند و جويندگان علم و معرفت را طوعاً و رغباً به فيض يادگيري علوم اسلامي نائل گردانيدند.
همچنين به منظور نظم بخشيدن به امور مذهبي و ملّي مردم مسلمان كُرد به تشكيل «يهكيتي زاناياني ئاييني كوردستان» (اتحاديۀ علماي ديني كردستان) مبادرت ورزيدند و در اين راستا از هرگونه كمك مادي و معنوي از داراييهاي شخصي خود دريغ نكردند.
پس از به وقوع پيوستن انقلاب سال 1357 هجري شمسي در ايران اين عالم وارسته و شهريار سرزمين معالي روستاي «شيلم جاران» را به مقصد (پيرانشهر) ترك كرده و در مسجد خانقاه به مقتضاي احساس تكليف، با معارف بيپايان بر سرير تدريس و اريكهی ارشاد و مسند افتا و هدايت مسلمانان جلوس نمودند و تمام لحظات عمر مبروك خود را مصروف امورات و مسائلي داشتند كه يزدان لايموت و صَفوَت آدميان (ص)، آن را براي ابناي بشر سرچشمهی بهروزي دانستهاند.
اين لؤلؤ يكتا و گوهر بي همتا، مزيد بر موارد مزبور در حيطهی اجراي طرحهاي باقياتالصالحات و ايجاد موقوفات متعدد خصوصا در محدودهی مسجد خانقاه كوششهاي فراواني به خرج دادند. كه نمونۀ شايان ذكرشان تأسيس و پايهگذاري "دارالعلوم صلاح الدين ايوبي" است كه اگر مؤلفهی انصاف را از نظر دور نداريم بايسته است اقرار نماييم كه در باب احياي علوم و معارف ديني، يك تشريك مساعي بيبديل به شمار مي رود.
از دیگر فعالیتهای معظّم له تألیفات و حواشی بسیار پربها از جمله: ۱. القول الواضح فی التوسل بالرجل الصالح، ۲. چراغ چهار راه پیچیده، ۳. حواشی بر الطاف الهیه، ۴. حواشی بر جمع الجوامع، ۵. حواشی بر تحفةالمحتاج،۶. ترجمۀ كتاب موافقت بين شريعت و طريقت از علامه ملا محمّدباقر بالك به زبان عربي ـ كه تحت عنوان "التوفيق بين الشريعة و الطريقة" در بيروت به چاپ رسيده ـ و رسالههای متعدد در مورد طلاق و موضوعات دینی و غیره میباشد.
اين بزرگمرد سرانجام پس از حدود يك قرن زندگي شرافتمندانه و پربار و خدمت صادقانه به دين و مردم اين سرزمين و طلاب علوم ديني، بعدازظهر روز دوشنبه، بيست و ششم بهمن ماه سال يكهزار و سيصدو هشتاد و هشت هجری شمسی در سن ۹۱ سالگي جان به جان آفرين تسليم کردند. پیکر مبارک آن عالی مقام در میان اندوه فراوان و سیل اشک مردم مسلمان، قدر شناس و متدین پیرانشهر و حومه و دیگر شهرهای کردنشین تشییع و در قبرستان "زرگتنِ" شهرستانِ پیرانشهر به خاک سپرده شد.
روحش شاد و راهش پر رهروباد.
ليست هناك تعليقات:
إرسال تعليق